پرسشگر گرامی!
اصولاً نمى توان یک سن مشخصی را برای ازدواج همۀ افراد معین کرد؛ چرا که افراد باهم تفاوت دارند و این تفاوت ها باعث می شود که زمینه های ازدواج در افراد، متفاوت و مختلف گردد به نحویی که در یک سنی برخی افراد زمینه ها و شرایط ازدواج را دارند و برخی دیگر ندارند به همین خاطر نمى توان برای همه افراد یک نسخه واحد پیچید و بر فرض مثال گفت که همه باید در فلان سن مشخص ازدواج کنند؛ البته اگرچه نمى توان سن مشخصی را برای ازدواج مشخص کرد، ولی از آنجا که هر چیزی فصلی دارد برای ازدواج هم فصلی معین نموده اند و آن را دهه سوم زندگی تعیین کرده اند؛ یعنی فصل ازدواج بین 20 تا 30 سالگی است و بهتر است ازدواج در این فصل واقع شود چون اولاً شور و حال جوانی در این فصل بیشتر است و ثانیاً از لحاظ پزشکی ثابت شده است که باوری و تولید مثل در این سنین بهترین نتیجه را دارد و همسران و فرزندان از سلامت بیشتری برخوردارند.
باید توجه داشت که برای ازدواج و شروع زندگی یک سری زمینه ها و شرایطی لازم است و برای داشتن ازدواجی پایدار، موفق و آرامش بخش در گرو بلوغ های شش گانه است که عبارتنداز:
1- بلوغ جسمی(تغییرات فیزیکی و شیمیایی بدن)
2– بلوغ جنسی(رشد اندامهای جنسی برای تولید مثل)
3– بلوغ عاطفی(تمایل به دوست داشتن سالم دیگران نه بر اساس منفعت طلبی شخصی)
4– بلوغ یا استقلال از والدین(چنین فردی بدون حمایت همه جانبه از طرف والدین و بدون نیاز همیشگی به نظر خواهی از جانب آنان به زندگی خود ادامه می دهد. به عبارتی او چسبیده به والدین یا وابسته به آنها نیست و خودش می تواند برای زندگیش تصمیم بگیرد).
5- بلوغ اقتصادی(کسب درآمد و تأمین احتیاجات زندگی روزمره بدون وابستگی مالی به دیگران یا والدین)
6– بلوغ اجتماعی(آخرین مرحله بلوغ که فرد در این سن که معمولاً حدود 23 سالگی است برای زندگی اجتماعی آماده شده و نحوه ارتباط صحیح بدون تحت فشار قرار گرفتن غرایز را یادگرفته است).
حال اگر شما فکر می کنید که بلوغ های شش گانه را درک کرده اید می توانید زمینه سازی برای ازدواج را شروع نمایید؛ اما اگر فکر می کنید که هنوز برای رسیدن به این بلوغ ها فرصت می خواهید باید با روش های مدیریت غریزه جنسی که در سایت آمده است آن را برای مدتی به تعویق بیندازیذ تا بلوغ های فوق به حد مطلوب برسد.
مطلب دیگر اینکه هنگامی که خواستید ازدواج کنید مشاوره ی پیش از ازدواج را فراموش نکنید زیرا یکی از عوامل اصلی ناپایداری ازدواجها شرکت نکردن زوجین در مشاورۀ پیش از ازدواج(Pmc) است تا همخوانی آنها در زمینۀ ویژگی های روانشناختی، شخصیتی، زیستی، نگرشی، اجتماعی، فرهنگی و تحصیلی و خانوادگی مورد بررسی قرار گیرد. پس برای داشتن ازدواجی پایدار لازم است که دختر و پسر قبل از ازدواج به یکی از مراکز معتبر مشاوره برای مشاورۀ پیش از ازدواج(Pmc) مراجعه کنند.
این را هم بدانید دعا و توسل برای فراهم نمودن اسباب ازدواج در کنار تلاش شبانه روزی برای رفع موانع آن نه تنها ایرادی ندارد؛ بلکه توصیه به این کار هم شده است.
موفق باشید.
اصولاً نمى توان یک سن مشخصی را برای ازدواج همۀ افراد معین کرد؛ چرا که افراد باهم تفاوت دارند و این تفاوت ها باعث می شود که زمینه های ازدواج در افراد، متفاوت و مختلف گردد به نحویی که در یک سنی برخی افراد زمینه ها و شرایط ازدواج را دارند و برخی دیگر ندارند به همین خاطر نمى توان برای همه افراد یک نسخه واحد پیچید و بر فرض مثال گفت که همه باید در فلان سن مشخص ازدواج کنند؛ البته اگرچه نمى توان سن مشخصی را برای ازدواج مشخص کرد، ولی از آنجا که هر چیزی فصلی دارد برای ازدواج هم فصلی معین نموده اند و آن را دهه سوم زندگی تعیین کرده اند؛ یعنی فصل ازدواج بین 20 تا 30 سالگی است و بهتر است ازدواج در این فصل واقع شود چون اولاً شور و حال جوانی در این فصل بیشتر است و ثانیاً از لحاظ پزشکی ثابت شده است که باوری و تولید مثل در این سنین بهترین نتیجه را دارد و همسران و فرزندان از سلامت بیشتری برخوردارند.
باید توجه داشت که برای ازدواج و شروع زندگی یک سری زمینه ها و شرایطی لازم است و برای داشتن ازدواجی پایدار، موفق و آرامش بخش در گرو بلوغ های شش گانه است که عبارتنداز:
1- بلوغ جسمی(تغییرات فیزیکی و شیمیایی بدن)
2– بلوغ جنسی(رشد اندامهای جنسی برای تولید مثل)
3– بلوغ عاطفی(تمایل به دوست داشتن سالم دیگران نه بر اساس منفعت طلبی شخصی)
4– بلوغ یا استقلال از والدین(چنین فردی بدون حمایت همه جانبه از طرف والدین و بدون نیاز همیشگی به نظر خواهی از جانب آنان به زندگی خود ادامه می دهد. به عبارتی او چسبیده به والدین یا وابسته به آنها نیست و خودش می تواند برای زندگیش تصمیم بگیرد).
5- بلوغ اقتصادی(کسب درآمد و تأمین احتیاجات زندگی روزمره بدون وابستگی مالی به دیگران یا والدین)
6– بلوغ اجتماعی(آخرین مرحله بلوغ که فرد در این سن که معمولاً حدود 23 سالگی است برای زندگی اجتماعی آماده شده و نحوه ارتباط صحیح بدون تحت فشار قرار گرفتن غرایز را یادگرفته است).
حال اگر شما فکر می کنید که بلوغ های شش گانه را درک کرده اید می توانید زمینه سازی برای ازدواج را شروع نمایید؛ اما اگر فکر می کنید که هنوز برای رسیدن به این بلوغ ها فرصت می خواهید باید با روش های مدیریت غریزه جنسی که در سایت آمده است آن را برای مدتی به تعویق بیندازیذ تا بلوغ های فوق به حد مطلوب برسد.
مطلب دیگر اینکه هنگامی که خواستید ازدواج کنید مشاوره ی پیش از ازدواج را فراموش نکنید زیرا یکی از عوامل اصلی ناپایداری ازدواجها شرکت نکردن زوجین در مشاورۀ پیش از ازدواج(Pmc) است تا همخوانی آنها در زمینۀ ویژگی های روانشناختی، شخصیتی، زیستی، نگرشی، اجتماعی، فرهنگی و تحصیلی و خانوادگی مورد بررسی قرار گیرد. پس برای داشتن ازدواجی پایدار لازم است که دختر و پسر قبل از ازدواج به یکی از مراکز معتبر مشاوره برای مشاورۀ پیش از ازدواج(Pmc) مراجعه کنند.
این را هم بدانید دعا و توسل برای فراهم نمودن اسباب ازدواج در کنار تلاش شبانه روزی برای رفع موانع آن نه تنها ایرادی ندارد؛ بلکه توصیه به این کار هم شده است.
موفق باشید.
نظرات
بر فرض اینکه حضرت خدیجه(سلام الله علیها) در هنگام ازدواج با پیامبر(صلی الله علیه و آله) سن شان بزرگتر باشد، باید توجه داشت که این نوع ازدواج ها نوعی استثناست و ما نمی توانیم مسیر زندگی خود را بر استثنائات بنا کنیم. پی نوشت ها:
۱. مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحارالأنوار، بیروت : دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، ج۱۶، ص۱۹.
۲. عاملی، سیدجعفرمرتضی، الصحیح من سیره النبی الاعظم (ص)، قم: دار الحدیث، ۱۳۸۷، ج۲، ص۱۱۵و۱۱۶.
تعیین این فاصله سنی، بدان معنا نیست که اگر یک یا دو سال به این سنین افزوده و یا از آن کاسته شود، حتماً نباید ازدواجی انجام گیرد. شاید بتوان گفت که اگر دیگر زمینه ها و معیارها و ملاکهای اساسی ازدواج بررسی شده باشد و در آنها زن و مرد بیشترین تطابق، تناسب و همخوانی را باهم داشته باشند و مشکل خاصی دیده نشود، میتوان تفاوت یک یا دو سال در فاصله سنی با توجه به منابعی که ذکر کردیم را به دیدة اغماض نگریست و آن را نادیده انگاشت، ولی در عین حال بهترین و مناسبترین فاصله سنی میتواند ۳ تا ۴ سال باشد. طبیعی است که اگر سایر شرایط مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمیتواند موفق باشد.
به طور طبیعی، اگر تفاوت سنی میان زن و مرد ۳ تا ۴ سال باشد به گونهای که سن زن از مرد کوچکتر باشد، از یک حد معمولی و نرمال برخوردار است. در این شرایط زنی که ۳ یا ۴ سال کوچکتر از شوهرش است، معمولاً در برابر موضع مرد کوتاه میآید و میکوشد مطیع شوهرش باشد. در صورتی که هر چه این تفاوت سنی افزایش یابد، حس مادری، خواهر گونه و یا سرپرست در زن بیشتر می شود، مثلاً زنی که ۱۰ سال و یا بیشتر از همسرش بزرگتر است، ممکن است همانند مادر یا خواهر بزرگتر با شوهرش برخورد کند.
رویه اغلب افراد در طول تاریخ نیز نشان میدهد که مردان از همسران خویش بزرگتر هستند؛ به همین جهت اکثر کارشناسان معتقدند که در شرایط عادی لازم است سن پسر چند سالی بیشتر از دختر باشد تا خللی در مدیریت خانواده و روابط زوجین و انجام وظایف آنان ایجاد نگردد و همچنین زن همیشه برای شوهرش جذابیت داشته باشد. این مطلب مبنای فرهنگی نیز دارد و فرهنگ عمومی جامعه اقتضا می کند سن پسر چند سالی بزرگتر باشد؛ زیرا مدیریت خانواده معمولاً به عهده مرد است و نفقه زن نیز بر مرد واجب است این مسائل را که کنار هم بگذاریم بهتر است این تفاوت سنی باشد.
توضیح مطلب اینکه:
۱. چون پسر، چند سال دیرتر از دختر به بلوغ جنسی میرسد (حدود ۴ سال)، پس بهتر است که دختر زودتر از پسر ازدواج کند و موقع ازدواج سن پسر بیشتر از سن دختر خواهد بود. دختر از لحاظ مختلف رشدی جلوتر از پسران هستند پس زودتر از پسران آمادة ازدواج میگردند.
۲. از آنجا که مدیریت زندگی بر عهدة مرد میباشد، در زندگی مشترک بهتر است که مرد از لحاظ سنی نسبت به زن بزرگتر باشد تا مدیریت زندگی را که بر عهدة اوست به نحو مطلوبی بر عهده گرفته و به انجام رساند. ارشدیت سنی مرد نسبت به زن، زمینة مساعدی را فراهم میکند تا وی از تجربه، پختگی و درایت بیشتری برخوردار باشد و بتواند زندگی را به نحو شایستهای هدایت کند.
۳. وقتی سن زن چند سالی کمتر از مرد باشد، اطاعت پذیری او از مرد به عنوان سرپرست خانواده بیشتر و راحت تر خواهد بود مضافاً بر اینکه زن همیشه دوست دارد همسرش فردی، مقتدر، توانا و پناهگاه مطمئنی برای او باشد و اگر زن و مرد از نظر سنی در یک سطح باشند هیچگاه زن چنین تصوری را از شوهرش ندارد و او را در حد خودش می بیند، اما اگر شوهر چند سالی بزرگتر باشد و از تجارب بیشتری برخوردار باشد زن احساس میکند همسر او کسی است که شایستگیهای لازم را برای اداره منزل دارد و می تواند در پناه او یک زندگی آرامش بخش داشت.
۴. زن به دلیل زایمان های متعدد، شیر دادن و ... زودتر از مرد شکسته میشود و بزرگ بودن سن دختر باعث میشود بعد از یک دهه زندگی و آوردن چند فرزند شادابی زن در حد شادابی و نشاط مرد نباشد و چه بسا مطلوبیت او نزد شوهر کم شود؛ بنابراین برای پیشگیری از مسئله کاملا طبیعی و زیستی بهتر است این تفاوت سنی همواره بین زن و شوهر باشد تا همواره زن از نشاط کافی برخوردار باشد و مطلوبیت او نزد شوهرش کاسته نشود. ممکن است بگویید مرد هم باید برای همسرش مطلوبیت داشته باشد، بله این حرف درست است اما همان طور که در بالا متذکر شدیم مردها به دلیل عدم زایمان و متحمل نشدن فرزند داری و فرزندپرورشی دیرتر از زنان دچار شکستی و چین و چروک صورت و بدن میشوند.
۵. نیاز است که آقایان قبل از ازدواج، علاوه بر بلوغ جسمی و فکری، به استقلال اقتصادی نیز برسند، که این به زمان بیشتری نیاز دارد و با توجه به زمانبر بودن این نیاز ضرورت بزرگتر بودن مرد از زن اثبات میشود.
با توجه به توضیحاتی که ارائه شد بزرگتر بودن سن دختر در ازدواج از سن پسر جز در موارد بسیار نادر توصیه نمی شود تا از بروز مشکل پیشگیری به عمل آید.
همواره موفق و کامروا باشید.